آهای! دلم برات تنگ شده؛ میفهمی؟
تو هم انگار مثل بقیه فکر میکنی؛ آره؟ اگه اینطور اِ، مثل بقیه بهم سلام هم نکن!
خیلی بهت امیدوار بودم. به خاطر تو جلوی همه ایستادم. رو دوستیت حساب میکردم. ...
اگر نمیخوای، ناراحت نباش؛ چون آخری بودی.
Through the looking glass
I see it all
I see what I want to see
You see me
I see you
عشق در بیکسی...
أنگاه که به هر چیز فکر میکنم به جز رنج،
رنجِ بیکسی؛
و آنگاه که به هر کار تن میدهم به جز خشم،
خشمِ بیکسان؛
چه آسوده زندگی میکنم با عشق،
در این گورستان.
ای کاش تنها بودیم!
ای کاش تنها بودیم! میخواستم دردِ تنهاییِ جهنمِ گذشته رو با تو تسکین بدم!
متنِ زیر رو با چه سرعتی میخونین؟
"Aoccdrnig to rscheearch at an Elingsh uinervtisy, it deosn't mttaer in waht oredr the ltteers in a wrod are, olny taht the frist and lsat ltteres are at the rghit pcleas. The rset can be a toatl mses and you can sitll raed it wouthit a porbelm. Tihs is bcuseae we do not raed ervey lteter by ilstef, but the wrod as a wlohe."
هومن مهر میگفت: «باید یاد بگیریم که اجتماعی بشیم. بتونیم تو یک خونهی ۳۰ متری زندگی کنیم و کارهای زیادیمون رو بیرونِ خونه انجام بدیم. مثلاً چاییموت رو بیرونِ خونه نخوریم و جشناِمون رو جاهای عمومی بگیریم و ...»
ولی آخه هومن جان، کجایِ این مذهبی که بیش از ۸۰٪ِ ایران بهش اعتقاد دارن و جلوی رشداِش رو گرفتن، به مردم اجازهی چنین کاری رو میده؟
Gnome-Blog!
فعلاً که انگار وقت نمیشه بنویسم، ولی این رو با Gnome-Blog میفرستم که یه تستاِش بکنم!